دنیا از نگاه من....

دوباره برگشتم به جایی که شاید یه روزایی ساعت ها فکر میکردمو جمله هارو بالا پایین میکردم که چی از اب در بیاد  که بهتر باشه!باید اعتراف کنم زندگی تغییر بزرگی کرده که انگار تا حالا محو تفاوتاش بودم و هستمیه وقتایی کنار میام یه وقتایی هم شده با لجبازی میخوام شرایط قبلو برگردونم که خوب تا حدودی فقط شاید که بشهبا گذشتن  زمان بیشتر بلد میشم بیشتر تجربه می دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

دو هفته ای شده که اسم هامون رفته تو شناسنامه هم ،از نظر منطقی کاملا قبولش داشتم ولی با اینکه خوشم میومد ازش از علاقه خبر خاصی نبود  میدونی اینکه میگن بحث دل و عقل جداس دقیقا همینه که دارم میگم ... حتی با اینکه خودش به نبود توجه من اعتراف کرده بود!  بعد سه روز پیاپی که باهاش بودم  الان اما یه ساعت از رفتنش میگذره فردا قراره بره جایی که ۲۵۰ کیلومتر ازم دور میشه ،جایی که من دلم اشوب تر میشه واسه نبودنش  من نمیدونم کارم درسته یا نه،نمیدونم اون میفهمه یا نه، حتی امروز گفت چرا انقد رفتارت بچگونس! اصلا اره من رفتارم بچگونه میشه وقتی پای رفتن تو میاد وسط ،وقتی تو اولین شب یلدای عمرم که تورو دارم، ارتباطم با تو میشه ردو بدل کردن چنتا جمله با کیلومتر ها فاصله   ساعت یک شبه،من دو تا امتحان دارم این هفته،ولی دارم با عشق برات شالگردن میبافم تا سرمای زمستون از پشت دونه های بافته شد ه ی من رد شه و به مرد زندگی من دست درازی نکنه چشای رنگی رنگیت ،بولیز نارنجی تنت،بوی عطر مخصوص خودت که از رو back ground گوشی هم ملموسه برام،داره بهم دهن کجی میکنه و نبودنتو به رخم میکنه باورش برات سخته که دارم واسه نبودنت گریه میکنم؟ توجه تو ،محبت تو ،دوست داشتن های تو ، دستای تو، لحن صداو  حرف زدنات بدون تو یاد اوریش برام سخته لطفا زود بیا پیشم   ۰ نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۳۹۶ساعت توسط یه دختر | دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

همش میگه شما +جمع بستن افعال اخر جمله

یکی دورزه به جای قربان شما میگه"قربانت"

امروز گفتم یه چیزی بگم؟میگه جانم بفرما

بازم گفت نگران نباش من کنارتم  قبلنا میگفت نگران نباشین یا کنارتونم

تازه اسمم+خانوم هم گفت امروز

امروز یه گافی دادم،  یه جوری صحبت کردم اونم یه دستی زد فهمید همچین یه نمه خوشم اومده ازش

حرفیه که زده شده ،از الان به بعد خوب پیش برم صلوات

دنیا از نگاه من.......

نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر ۱۳۹۶ساعت توسط یه دختر |

دنیا از نگاه من.......

نمیدونم این خوبه یا بده!  توجه بیش از حد ما به زیبایی که تا یه جاهایی هم پای آقایون به این عرصه باز شده حتی واسه یه سر کوچه رفتن هر چند که سخته اما خیلی سعی میکنم اینطوری نباشم، کلا محیط و محور حرفای پسرونه با دخترا خیلی فرق داره و من چقدر از اولی بیشتر خوشم میاد و از قر و فِرها و نوع حرف زدن و کلاس الکی و بیخود گذاشتن دسته دوم بیزارم   به قول یکی گاهی وقتا یه رژ میزنم بعد همونو میزنم به گونه هام دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

جشن عقد کنون دختر دبیرستانیه همسایمونه و من انقدر بابتش خوشحالم که اگه شوهر آلمانیه با جت شخصیش میومد دم خونمون دنبالم انقدر خوشحال نبودم امروز دیدمش و یه عروس خانووووم کش دار گفتمو دوتا ماچ رو لپای گلگون تازه نخ انداختش کاشتم تو یه حرکت انتحاری و خداپسندانه قرار بود کیک روزای قبل مهمونارو داوطلبانه مامان بپزه  که دوتا قالب از سر دیروز گذشت و امروز وسط هم زدن تخم مرغا همزنمون سوخت...  بالجبار از ه دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت توسط یه دختر |

دنیا از نگاه من.......

کاش میشد یه روز صبح پاشیم و بی استرس یه صبونه با لذت رو مهمون خودمون و خانوادمون کنیم بدون فکر کردن به فردا و فردا ها ،بدون فکر کردن به اینده،بدون حتی لحظه ای استرس و اضطراب راجب کار و تحصیل و چجوری گذروندن شاید من و امثال من از خیلی وقت ها پیش حتی بدون اینکه اطلاعی داشته باشیم ازش یا اینکه معنیشو بدونیم،باهاش دست و پنجه نرم میکردیم  شاید اصلا از همون روز اول مدرسه استرس اشتباه جواب دادن تو کلاس،ا دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

من فکر میکنم شکلات ۹۹درصد اصلا تلخ نیست ،تازه وقتی ذره ذره تو دهن اب میشه ، میشه که طعم دلخواهشو زیر دندون حس کرد من فکر میکنم قهوه ترک و امثالهم با کیک نسکافه ای یا حتی کوکی میتونه یکی از بی نظیر ترین  اتفاقای حساس دنیا باشه خصوصا اگه تو یه روز پاییزی ،رو نیمکت کنار خیابون زیر یه درخت کهن سال که برگاش رنگین کمونن ،با یکی که خیلی دوسش دارم و اون مشتاقانه بهم خیره میشه تا دونه دونه حرفامو با ذهنش هضم و تحلیل کنه و دلایل قانع کننده و قابل توجیه برای رفتارام بیاره و من بدون اینکه نگران باشم که حوصلش سر بره یا خسته شه یا حتی با خودش بگه وااای این دختره چقدر خله ،تند تند از چیزای مورد علاقم و دغدغه دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب

از فانتزیام اینه که تو سالهای نزدیک اینده ارشد رشته دلبخواهمو از یه دانشگاه توووپ که کیفشو ببرم قبول شده باشمو و تو یه ازمایشگاه توووپ مشغول به کار باشم و  همزمان با اون جز هیئت علمی هم محسوب شم شایدم بعد ارشد اصلا از ایران رفته باشم   از اینکه بهم اعتماد میشه لذت میبرم از اینکه بعد از چندروز که از دنیا از نگاه من.......ادامه مطلب